اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست

پرایس اکشن چیست؟
پرایس اکشن در لغت به معنی حرکات قیمت است. در بین استراتژی های موجود جهت معامله در بازارهای مالی، پرایس اکشن یکی از ساده ترین و موثرتری روش ها به شمار می رود. اساس کار پرایس اکشن، طبق داده های قیمت مشخص می گردد که نقاط ورود و خروج برای معامله گر عیان می گردد.
همانطور که گفته شد در این روش به وسیله ی حرکات واقعی قیمت می توان تصمیم به معامله گرفت، در واقع معامله گری که بر اساس پرایس اکشن معامله می کند معتقد است که تنها منبع واقعی اطلاعات، قیمت ها هستند. نمودار مورد استفاده ی معامله گر پرایس اکشن در ساده ترین حالت خود قرار اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست دارد. برای درک بیشتر همراه یار سرمایه باشید.
پرایس اکشن تریدر کیست؟
به معامله گری که جهت انجام معاملات خود از روش پرایس اکشن استفاده می کند، پرایس اکشن تریدر یا معامله گر پرایس اکشن می گویند. در این روش معامله گر تمام تصمیمات خود در معامله را فقط بر پایه ی نمودار قیمت می گیرد. برای استفاده از این روش، باید به درک خوبی در بازار رسید، زیرا دانستن جهت حرکت بازار بسیار مهم است. از این روش در هر بازاری می توان استفاده کرد، از جمله بازار بورس ایران، فارکس، ارز دیجیتال، چارت طلا، نفت و .
پرایس اکشن تریدر ها معمولا جهت به دست آوردن نقطه ی مطلوب برای ورود به معامله، کنترل ریسک و کسب سودهای چشمگیر معمولا به چند فاکتور توجه می کنند که از جمله ی آن ها می توان به اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست نوسانات قیمت، الگوهای نموداری، حجم معاملات ( Volume )، قیمت عرضه و تقاضا، شتاب ( Velocity )، بزرگی ( Magnitude ) و دیگر اطلاعات بازار اشاره کرد، که تمام این موارد مرتبط با قیمت هستند، و با ترکیب آن ها جهت ورود یا خروج از سهمی بهترین تصمیم را اتخاذ می نمایند.
روش های معاملاتی با پرایس اکشن
استراتژی شناسایی روند
یکی از استراتژی ها و در واقع اولین گام برای معامله با پرایس اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست اکشن که معامله گران حرفه ای نیز از آن استفاده می کنند، بازار رنج دار را از بازار روند دار است.
استراتژی تعقیب روند
استراتژی بعدی که درصد موفقیت بالایی دارد و در صورت یادگیری کامل، سود کلانی به همراه دارد، استراتژی تعقیب روند است.
در صورتی که معامله گر پرایس اکشن، شاهد بالا رفتن قیمت سهام باشد، متوجه می شود که تقاضا جهت خرید سهم وجود دارد. در مرحله ی بعد بر اساس قدرت خرید، تحلیل می کند که آیا این روند ادامه دار است یا خیر. برای معامله گران پرایس اکشن، نوع اتفاق در حال رخ دادن مهم نیست، بلکه سوال اصلی آن ها علت و چرایی رخ دادن اتفاق است و این سوال به جهت اتخاذ تصمیمات مناسب تر در معاملاتشان است.
تفاوت بازار رنج (خنثی) و بازار روند دار
بازار رنج یا خنثی، بازاری اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست است که روند مشخصی در آن وجود نداشته و قیمت در یک محدوده نوسان می کند یعنی میزان عرضه و تقاضا در آن محدده یکسان است و بازار در خطی افقی حرکت می کند، ولی بازار روند دار بازاری است که قیمت حرکات جهت داری (صعودی یا نزولی ) دارد، و محدوده ی نوسان آن باعث ایجاد قله ها و دره هایی در چارت می شود. بازار روند دار در یک خط افقی مستقیم حرکت نمی کند.
ذکر این نکته الزامی است که برای تحلیل با هر روش تکنیکالی باید بتوانیم روندها را شنایی کنیم.
مزیت های پرایس اکشن نسبت به اندیکاتورها
- استفاده از چارت ساده ی پرایس اکشن توجه معامله گر را بر روی حرکات قیمت متمرکز می کند، و معامله گر می تواند، حرکات بعدی بازار را که به زودی رخ خواهد داد، تشخیص دهد. در صورتی که با استفاده از اندیکاتورهای دیگر، چارت شلوغ تری مشاهده می شودو باالطبع آنچنان که باید، تمرکز جهت موفقیت وجود نخواهد داشت.
- یک مزیت دیگر این است که استفاده از اندیکاتورهای دیگر باعث عقب ماندن از قیمت فعلی بازار می شود و باالطبع تحلیل ناشی از این عقب ماندن، اثرات خاص خود را دارد.
- همچنین با استفاده از سایر اندیکاتورها تنها می توان حرکات بعدی بازار را صرفا حدس زد نه اینکه قطعا مشخص شود.
نکته ی مهم: البته ذکر این نکته الزامی است که منظور یار سرمایه ناکارآمدی سایر اندیکاتور های نیست.
اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست
در مقالات پیشین پرایس اکشن رفتاری در مرود ساختار روند . ستاپ های معاملاتی گفتیم.جز جدایی ناپذیر ستاپ های معاملاتی نجوه ورود در اینگونه ستاپ ها بعد از تشخیص محتمل ستاپ می باشد. بدینصورت که حال که ستاپ معاملاتی مشخص شده است چگونه می توان به معامله ورود کرده و بهترین روش ازموده شده با توجیه مالی رفتاری چیست؟
در اینجا به بررسی روشی مبتنی بر شناخت رفتار معامله گران خواهیم پرداخت و در هر قسمت توجیه مالی رفتاری انرا خواهیم اورد.
برای این منظور شما باید ستاپ های معرفی شده قبلی را به خوبی شناخته و بتوانید آنها را تشخیص دهید. در اینجا به تعیین LWP در ستاپ های معرفی شده می پردازیم.
LWP یا اخرین قیمت عمده فروشی قیمتی است که از ان به بعد حد ضرر معامله گران به دام افتاده فعال می شود و به همین دلیل بعد از این قیمت حرکت قیمت سریعتر اتفاق می افتد و معامله گرانی که با این روش معامله می کنند دیگر بعد از این قیمت وارد معامله نمی شوند زیرا فاصله نقطه ورود با حد ضررشان زیاد شده و میزان ریسک انها افزایش می یابد. به همین دلیل LWP مرز و آخرین محلی است که معامله گران مالی رفتاری با ان وارد معامله می شوند.
لازم به ذکر است که مجسم سازی حرکت آینده قیمت را به خوبی مطالعه کنید زیرا در آنجا به شناخت کندل ها پرداخته ایم که یک مطلب بسیار مهم در تعیین LWP است. مواردی از ان در زیر آمده است.
صعودی قدرتمند | فراز بند صعودی | a |
صعودی میانه | میان بند صعودی | b |
صعودی ضعیف(برخی دستورات فروش در خلاف جهت موجود هست) | فرو بند صعودی | c |
خنثی اندکی صعودی | فرازبند رنج | d |
خنثی | میان بند رنج | e |
خنثی اندکی نزولی | فروبند رنج | f |
نزولی ضعیف(برخی دستورات خرید خلاف جهت هست) | فرازبند نزولی | g |
نزولی میانه | میان بند نزولی | h |
نزولی قدرتمند | فروبند نزولی | i |
LWP در ستاپ PB:
فرض کنید که روند صعودی است(این ستاپ یک ستاپ میانقابی است) پس باید ایمپالس لگ صعودی و ری اکشن لگ نزولی باشد.حال موقعی که قیمت در بخش ری اکشن لگ می باشد باید دید که کجا اخرین تلاشها در جهت فروش صورت گرفته و ناتوان مانده است و سابقه ضعف در فروش در کجا بوده است.
در این ستاپ LWP بالاتر از سقف یک کندل میان بند صعودی است. چرا میان بند صعودی؟ زیرا صعود نشان از ضعف معامله گران به دام افتاده است و علت اینکه کندل میان بند نیز باید باشد این است که هنوز غالب حد ضرر ها فعال نشده است.
LWP در ستاپ CPB:
فرض کنید که روند صعودی است(این ستاپ یک ستاپ میانقابی است) پس باید ایمپالس لگ صعودی و ری اکشن لگ نزولی باشد.تفاوت این ستاپ با ستاپ قبل در اینست که CPB دارای لگ های ری اکشن بیشتری است پس باید در بدست اوردن وتوجیه LWP این ستاپ محتاطتر بود. در اینجا از الگوهای دو کندلی نیز استفاده می کنیم. کندل اول صعودی و میان بند و کندل دوم نزولی و فرو بند است. قیمت LWP اندکی بالاتر از سقف کندل اول میان بند صعودی است. چرا؟
LWP در ستاپ BPB:
فرض کنید که مقاومت پیشین شکسته است و اکنون نیز یک پولبک ضعیف به مقاومت پیشین که اکنون به حمایت تبدیل شده است داریم. در محدوده حمایت یک کندل صعودی میان بند یافتید قیمت LWP اندکی بالاتر از سقف آن کندل می باشد.
LWP در ستاپ BOF:
فرض کنید حمایت شکسته است اما قیمت نتوانسته در تراز و ساختار بعدی بماند و بداخل محدوده و ساختار قبلی باز گشته است. LWP شکست کندل نزولی است که مجددا حمایت را تست کرده است.
LWP در ستاپ TST:
شکست کف آخرین کندل صعودی در نزدیک مقاومت ساختاری یا شکست سقف اخرین کندل نزولی در نزدیکی حمایت ساختاری.
حاشیه سود چیست؟
برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم می شوند تا برای اهداف متفاوت مورد استفاده قرار گیرند.
حاشیه سود یکی از نسبتهای سودآوری است که از تقسیم درآمد خالص بر درآمد، یا سود خالص بر فروش به دست می آید.
به گزارش پایگاه خبری بازار سرمایه (سنا)، درآمد یا سود خالص ممکن است با تفریق همه هزینه های شرکت، از جمله هزینه های عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینه اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست های مالیاتی، از کل درآمد به دست آید.
اگر چه چند نوع مختلف حاشیه سود وجود دارد، مثل حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود خالص، حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود قبل از مالیات، اما اصطلاح حاشیه سود اغلب برای اشاره به حاشیه سود خالص مورداستفاده قرار می گیرد.
روش محاسبه حاشیه سود به شکل فرمول زیر نمایش داده می شود:
برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم می شوند تا برای اهداف متفاوت مورد استفاده قرار گیرند.
حاشیه سود را به صورت درصد نمایش می دهند و درواقع این نسبت نشان می دهد از یک تومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. به عنوان مثال حاشیه سود 30 درصد نشان می دهد 1000 تومان فروش محصولات شرکت، 300 تومان سود خالص به دست آمده است .
کاربردهای حاشیه سود
حاشیه سود نسبتی مفید است که می تواند به ایجاد بینشی درباره انواع جنبه های عملکرد مالی یک شرکت کمک کند.
در سطح ابتدایی، حاشیه سود پایین می تواند این طور تعبیر شود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی درفروش تجربه کند، حاشیه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی به منجر می شود.
حاشیه سود پایین می تواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند. به طور مثال اگر حاشیه سود شرکتی کم باشد، می تواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکت ها در همان صنعت داشته و یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج می برد.
حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینه هایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (حاشیه سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگه داشتن هزینه هاست. این امر مستلزم آن است تا هزینه ها بهتر تحت کنترل قرار گیرد. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیافتد، مثلاً شرکت به نسبت فروشش موجود کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی را استخدام کرده و یا در فضای بیش ازحد بزرگی فعالیت می کند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری از این دست.
از طرف دیگر حاشیه سود بالا نشانگر شرکت سودآوری است که کنترل بهتری بر هزینه هایش به نسبت رقبا دارد.
حاشیه سود همچنین می تواند جنبه های خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص کند. به طور مثال حاشیه سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.
محدودیت های حاشیه سود
گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازه گیری سودآوری شرکت ها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیت هایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام بررسی حاشیـه سود این محدودیت ها را در نظر بگیرند.
اگرچه حاشیه سود می تواند برای مقایسه شرکت ها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکت ها در یک صنعت خاص و با مدل های کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکت ها در صنایع متفاوت اغلب مدل های کسب و کار مختلف با حاشیه سودهای گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسه ای بین حاشیه های سود آن ها تقریباً بی معنی است. به طور مثال، شرکت هایی که اجناس لوکس می فروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالی که موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکت های تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همین طور ممکن است این شرکت ها درآمد بالایی داشته باشند، اما از حاشیه سود پایینی برخوردارند.
محاسبه حاشیـه سود برای شرکت هایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آن ها هیچ سودی ندارند.
انواع حاشیه سود
چند نوع مختلف از حاشیه سود وجود دارد که سرمایه گذاران و تحلیل گران از آن ها برای اندازه گیری عناصر خاص سود یک شرکت بهره می جویند.
یکی از آن ها، حاشیـه سود ناخالص است که سود ناخالص را (درآمد منهای هزینه کالاهای فروخته شده شامل نیروی کار، مواد و هزینه سربار) بر فروش خالص تقسیم می کنند. این نوع از حاشیـه سود دارای محدودیت هایی است، مثل اینکه مدیریت ممکن است اغلب کنترل اصطلاح بازار رنج یا بازار خنثی چیست کمی بر هزینه مواد داشته باشد و لذا حاشیـه سود ناخالص برای تعیین کیفیت مدیریت مفید نیست. به علاوه، صنایع بدون فرآیند تولید، هزینه های فروش خیلی کمی داشته یا هزینه فروش ندارند، پس حاشیـه سود ناخالص بیشتر برای در نظر گرفتن شرکت هایی که کالا تولید می کنند، سودمند است.
یک نوع محبوب از حاشیـه سود، حاشیه سود عملیاتی است که سود عملیاتی را (درآمد منهای هزینه ها، هزینه های عمومی و اداری) بر فروش خالص تقسیم می کند.
سرمایه گذاران و تحلیل گران ممکن است از حاشیه سود قبل از مالیات هم استفاده کنند که درآمدهای قبل از مالیات را (درآمد بدون کسر هزینه های مالیاتی) بر فروش خالص تقسیم می کند.